The Last of Us (2013) – تولد یک افسانه

وقتی بازی اول در سال 2013 منتشر شد، خیلی‌ها فقط منتظر یک بازی زامبی‌محور بودند، اما ناتی‌داگ چیزی فراتر از آن را ارائه داد. داستان جوئل و الی، دو شخصیت که در دنیایی ویران شده از یک بیماری همه‌گیر زندگی می‌کنند، ترکیبی از بقا، درد، امید و عشق است.

داستان: خط داستانی جوئل که باید دختری به نام الی را به مکانی امن برساند، با پیچیدگی‌های روانی و احساسی پر شده است. رابطه‌ی این دو شخصیت به تدریج شکل می‌گیرد و به قلب مخاطب نفوذ می‌کند.

گیم‌پلی: تلفیقی از اکشن، مخفی‌کاری و معماهای محیطی که تنش را حفظ می‌کند.

گرافیک و اتمسفر: جزئیات محیطی، موسیقی متن تاثیرگذار و طراحی شخصیت‌ها باعث می‌شود دنیای بازی کاملا باورپذیر باشد.

The Last of Us Part II (2020) – عمق بیشتر و چالش‌های اخلاقی

قسمت دوم بازی، با داستانی تاریک‌تر و پیچیده‌تر، قله‌ای جدید در روایت بازی‌های ویدیویی است. این بار ماجرا فقط بقا نیست، بلکه مقابله با خشونت، انتقام و تاثیرات آن بر روان شخصیت‌ها است.

داستان: الی حالا بزرگ شده و در دنیایی پر از نفرت و خشونت گیر افتاده. داستان بازی سوالات فلسفی و اخلاقی جدی مطرح می‌کند که مخاطب را به چالش می‌کشد.

گیم‌پلی: به مراتب پیچیده‌تر و سخت‌تر، با سیستم‌های مخفی‌کاری و مبارزه عمیق‌تر که بازیکن را مجبور به برنامه‌ریزی و تفکر می‌کند.

گرافیک و جلوه‌های بصری: بی‌نظیر و بسیار واقع‌گرایانه، که هر صحنه را به یک تابلوی هنری تبدیل می‌کند.

چرا The Last of Us اینقدر خاص است؟

روایت داستان بی‌نظیر: هیچ بازی‌ای تا این حد به شخصیت‌ها و احساساتشان نمی‌پردازد.

شخصیت‌پردازی عمیق: الی و جوئل به شکلی بسیار واقعی طراحی شده‌اند، که حس می‌کنید با آنها زندگی می‌کنید.

تجربه احساسی: از شادی و امید تا درد و انتقام، این بازی یک طیف کامل از احساسات را ارائه می‌دهد.

ارتباط با بازیکن: تصمیمات و انتخاب‌ها باعث می‌شود احساس کنید بخشی از داستان هستید.

جمع‌بندی

اگر تا به حال فرصت تجربه‌ی این سری را نداشته‌اید، همین حالا وقتش است که غرق دنیای جذاب و تاثیرگذار The Last of Us شوید. چه نسخه اول و چه نسخه دوم، هر کدام دنیایی از احساس، داستان و گیم‌پلی بی‌نظیر را به شما هدیه می‌دهند. این بازی‌ها ثابت کرده‌اند که بازی‌های ویدیویی می‌توانند یک اثر هنری تمام‌عیار باشند.

انیمه "شهر اشباح" (Spirited Away) یک انیمه ژاپنی به کارگردانی هایائو میازاکی و محصول استودیو جیبلی است که در سال 2001 منتشر شد. این انیمه داستان دختری 10 ساله به نام چیهیرو را روایت می‌کند که به همراه والدینش به یک شهر متروکه وارد می‌شوند و در آنجا با دنیایی پر از ارواح و موجودات ماوراء طبیعی روبرو می‌شوند. پس از اینکه والدینش به خوک تبدیل می‌شوند، چیهیرو مجبور می‌شود در حمام ارواح کار کند تا راهی برای نجات والدینش و بازگشت به دنیای انسان‌ها پیدا کند.

خلاصه داستان:

چیهیرو و خانواده‌اش در حال رفتن به خانه‌ی جدیدشان هستند که در مسیر به یک شهر متروکه می‌رسند.

آنها وارد یک رستوران متروکه می‌شوند و والدین چیهیرو بدون توجه به صاحب رستوران شروع به خوردن غذا می‌کنند و به خوک تبدیل می‌شوند.

چیهیرو که تنها مانده، با پسری مرموز به نام هاکو آشنا می‌شود که به او کمک می‌کند تا در حمام ارواح (آبورا-یا) کار کند.

در حمام ارواح، چیهیرو با موجودات عجیب و غریبی روبرو می‌شود و با کار کردن در آنجا سعی می‌کند راهی برای نجات والدینش پیدا کند.

او در این مسیر با شخصیت‌های مختلفی مانند یوبابا (صاحب حمام)، کاماجی (مردی که در دیگ بخار کار می‌کند) و زنیبا (خواهر دوقلوی یوبابا) روبرو می‌شود.

چیهیرو در نهایت با کمک هاکو و دیگران، والدینش را نجات می‌دهد و به دنیای خود باز می‌گردد.

مفاهیم و نمادها:

انیمه شهر اشباح به مفاهیم مختلفی مانند:

تغییر و تحول: چیهیرو از دختری ترسو و لوس به دختری شجاع و مستقل تبدیل می‌شود.

از دست دادن معصومیت: چیهیرو با ورود به دنیای ارواح، با مفاهیم تاریک و پیچیده‌ای روبرو می‌شود و معصومیت کودکی‌اش را از دست می‌دهد.

اهمیت خانواده و دوستی: چیهیرو برای نجات خانواده‌اش تلاش می‌کند و با دوستان جدیدی که پیدا می‌کند، پیوندهای عمیقی برقرار می‌کند.

ارزش کار و تلاش: چیهیرو با کار کردن در حمام ارواح، ارزش کار و تلاش برای رسیدن به هدف را یاد می‌گیرد.

ارتباط با طبیعت: انیمه به اهمیت ارتباط با طبیعت و حفظ محیط زیست اشاره می‌کند.